چرا حضرت عیسی(ع) پسر خدا نیست؟
چرا حضرت عیسی ( ع ) پسر خدا نیست؟ چه دلیلی بر پسر خدا نبودن حرت عیسی وجود دارد؟ پاسخ را در این مطلب جویا شوید.
بر اساس آنچه در سورۀ توحید آمده، اعتقاد مسلمانان این است که خداوند متعال نه کسی را زاییده و نه از کسی زاییده شده است.
تمام ادیان توحیدی نیز چنین اعتقادی دارند، و آیین حضرت مسیح(ع) نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ زیرا همۀ ادیان الهی بر پایۀ عقل و فطرت انسان بنا شده و عقل و فطرت گویای این مطلباند که خدای متعال خالق هستی، غنی و از هرچیزی بینیاز است.
و بدیهی است که چنین آفریدگاری نباید پدر و فرزند داشته باشد؛ زیرا داشتن پدر و فرزند ملازم با جسمانیت و نیازمندی خدا است و حق تعالی از این صفات نقص پاک و منزه است.
اما آنچه ادعای مسیحیت امروز است، نشانگر آن است که تحریفاتی در این دین صورت گرفته و از مسیحیت اصیل دور شده است.
در این مطلب بر آنیم تا ادعاها و نسبتهای مسیحیان، مثل الوهیت و تثلیث که همان پسر خدا نبودن حرت عیسی علیه السلام است موذد بررسی قرار گرفته است.
براى کسانى که در محیط هاى غیر اسلام زندگى مى کنند و معمولا با مسیحیان تماس دارند که خدا را در قالب «اقانیم ثلاثه» ی.
عنى (خداى پدر، خداى پسر و خداى روح القدس) تصویر مى نمایند و غالباً از «خداى پدر» و «خداى پسر» سخن مى گویند، این نوع سؤال ها خیلى عجیب و شگفت آور نخواهد بود.
خدا از منظر مسلملنان
هرکس مختصر اطّلاعى از مبانى اعتقادى اسلام داشته باشد بخوبى مى داند که «خدا» از نظر اسلام مبدئى است که داراى همه گونه صفات کمال است و هیچ گونه نقص و عیب و احتیاج و محدودیّتى در او راه ندارد و تمام موجودات جهان آفریده او و نیازمند به او هستند و او به هیچ موجودى نیاز ندارد.
بدیهى است چنین خدایى نه مى تواند به کسى نیاز داشته باشد و نه داراى اجزاى ذهنى و خارجى باشد و نه مى تواند بزاید و یا زاییده کسى باشد و نه مى تواند همسر داشته باشد و یا با چشم دیده شود و نه ممکن است محدود به زمان و یا مکان باشد.(1)
زیرا هر کدام از این امور، هرگاه در خدا موجود باشد او را از مرتبه خدایى پایین آورده، جزء آفریده ها و مخلوقاتش قرار مى دهد!
مثلا هرگاه خدا مانند دیگر موجودات مادّى، مرکّب و داراى اجزاء باشد - مثل این که مى گوییم آب مرکّب از دو عنصر یعنى اکسیژن و هیدروژن است - مسلّم است.
که در این صورت در اصل هستى خود نیازمند به هر کدام از آن اجزاء خواهد بود و بدون آنها پدید نخواهد آمد و این معنا با خدایی او که به معناى «سرچشمه هستى» و «آفریدگار جهان» بوده است سازگار نمى باشد.
خدا از منظر مسیحیان
روى این حساب، مسیحیان در این عقیده که عیسى(علیه السلام) را پسر خدا مى دانند بدون آن که توجّه داشته باشند خدا را از مقام الوهیّت پایین آورده، در زمره دیگر آفریده ها قرار مى دهند.
چگونه ممکن است خدایى که به هیچ وجه ترکیب در او راه ندارد، جزئى از خود را جدا کرده و به شکل عیسى که مانند همه افراد بشر داراى جسم و مادّه است در آورد و او را پسر خود و خود را پدر او بخواند!
پسر خدا بودن حضرت عیسى (ع) از منظر مسیحیان
مقامات مسیحى چون دیدند موضوع «پسر بودن عیسى» با اصول مسلّم عقل و علم سازگار نیست، ناگزیر درصدد توجیه و تأویل بر آمده پسر بودن عیسى را به یکى از معانى زیر گرفته و گفته اند:
از آن جا که آفرینش عیسى برخلاف روش معمولى و بدون داشتن پدر صورت گرفته و کارهاى دوران زندگى او آمیخته با انواع معجزات و حوادث خارق العاده بوده، از این جهت مى توان گفت :
مظهر و آینه تمام نماى خداست و به همین جهت خداوند از او تعبیر به پسر نموده است و یا چون خداوند عیسى را فوق العاده دوست مى داشت از این جهت او را پسر خود خوانده است.
دو اشکال اساسی بر پسرخدا بودن حضرت عیسى (ع)
الف- با صریح آیات عهد جدید که مى گوید: «لیکن چون زمان به کمال رسید خدا پسر خود را فرستاد که از زن زاییده شد» و همچنین با معتقدات عموم مسیحیان که در اعتقاد نامه نیقیّه بدین شرح مندرج است:
«ما ایمان داریم به خداى واحد پدر، قادر مطلق، خالق همه چیزهاى دیدنى و نادیدنى، و به خداوند واحد، عیسى مسیح، پسر خدا، مولود از پدر، یگانه مولودى که از ذات پدر است; خدا از خدا، نور از نور، خداى حقیقى از خداى حقیقى، که مولود است نه مخلوق، از یک ذات هم ذات با پدر...»
سازگار نخواهد بود; زیرا عبارات فوق، صریح در این است که عیسى مسیح پسر خداست همان طورى که نور از نور جدا مى شود، عیسى هم از خدا جدا شده و در رحم مریم قرار گرفته و از آن جا براى هدایت و سعادت مردم پا به این عالم گذاشته است.
ب- هرگاه آفرینش بدون پدر و یا زندگى آمیخته به انواع معجزات و امور خارق العاده، کافى در نامیدن کسى به پسر خدا باشد در این صورت این نام و نسبت هیچ گونه اختصاصى به عیسى ندارد;
زیرا آدم هم بدون پدر و مادر آفریده شده و پیامبرانى مانند ابراهیم و موسى و نوح و... نیز سراسر زندگانى آنها با انواع حوادث خارق العاده و معجزات آمیخته بوده است و همچنین خداوند همه آنها را دوست داشته پس باید آنها نیز پسر خدا نامیده شوند.
2- توجیه دیگر این که مى گویند: منظور از این که عیسى پسر خداست این است که خداوند در پیکر عیسى حلول کرده، همان سان که حرارت در آب حلول مى کند.
این توجیه نیز تنها فرار از اصل اشکال نیست بلکه از چاله به درّه سقوط کردن است؛ زیرا همان طور که در ابتداى بحث تذکر داده شد، خداوند نه مى تواند جسم باشد .
و نه محدود به زمان و مکان؛ خداوندى که صرف وجود و غیر محدود به زمان و مکان است چگونه مى تواند در بدن انسانى مانند عیسى که مانند همه افراد بشر غذا مى خورد و مى خوابید و راه مى رفت و از لحاظ زمان و مکان محدود بود حلول کرده و محدود شده باشد؟!
آیا آب دریا با آن که محدود است مى شود در یک کاسه کوچک جا گیرد و اگر نمى شود، پس چگونه ممکن است وجود نامحدود خداوند در پیکر انسانى چون عیسى محدود و محصور گردد؟!
به هر حال، موضوع پسر بودن عیسى براى خدا نه تنها معقول و منطقى نیست، بلکه هرگاه کسى کمتر اطّلاعى از مبانى اعتقادى اسلام داشته باشد، این نوع سؤال ها به همان اندازه براى او تعجّب آور است که کسى بپرسد: چرا خداوند غذا نمى خورد و چرا خدا راه نمى رود؟!(2)
خلقت مسیح(علیه السلام):
قرآن خلقت عیسی(علیه السلام) را در سوره آل عمران، آیه 59 مورد بررسی قرار داده است: «إِنَّ مَثَلَ عِیسى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ...». آدم به عنوان اولین انسان روی زمین، بدون دخالت پدر و مادر خلق شد؛
خلقت عیسی سخت تر از آفرینش آدم نبود. او پدر و مادر نداشت و همان خدایى که آدم را بدون پدر و مادر آفرید، قادر خواهد بود که عیسى بن مریم را بدون پدر خلق کند.
از این جهت آفرینش حضرت عیسى مانند آفرینش حضرت آدم(علیهم السلام) است. اگر عیسى بدون پدر از مادر متولّد شد، حضرت آدم بدون آنکه پدر و مادرى داشته باشد به دنیا آمد.
این استدلال به ادعاى کسانی پاسخ مى دهد که به خلقت مسیح ایراد وارد می کنند.
یعنی اگر مسیح(علیه السلام) بدون پدر به دنیا آمد، جاى تعجب نیست، و دلیل بر فرزند خدا یا عین خدا بودن نمى باشد، چون خلقت آدم(علیه السلام)، از این هم شگفت انگیزتر بود.
او بدون پدر و مادر به دنیا آمد و این گونه کارها برای خداوند دشوار نیست. به همین دلیل زمانی که مریم بیان می کند که چگونه براى من پسرى خواهد بود.
در حالى که نه هیچ بشرى با من ازدواج کرده است و نه بدکاره بوده ام؛ قرآن در سوره مریم، آیه21 در جواب مریم می فرماید: «قالَ کَذلِکِ قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا»؛
(گفت: چنین است [که گفتى ، ولى] پروردگارت فرموده است: این کار بر من آسان است و [فرزندى بدون ازدواج به او بخشیدن] براى این [است] که او را نشانهاى [از قدرت خود] براى مردم و رحمتى از سوى خود قرار دهیم؛ و این کار شدنى است).
در سوره یس، آیه 82 هم به این مطلب اشاره شده که آفرینش موجودات برای خدا مشکل نیست: «...ثُمَ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ»؛ (...سپس به او [موجود] فرمود:
باش؛ پس بى درنگ[موجود زنده] شد). مضمون این آیه، در چندین سوره از قرآن تکرار شده است.(2)
کسی که قدرت نامحدود دارد، تقسیم کارها به مشکل و آسان، براى او مفهومى نخواهد داشت و براى او آفرینش یک برگ، یا خلقت یک جنگل در هزاران کیلومتر یکسان است، و آفرینش یک ذره خاک با منظومه شمسى، مساوى می باشد.(3)
خداوند در سوره مومنون، آیه 50 خلقت حضرت عیسی را یکی از نشانه های قدرت خود بیان کرده و می فرماید: «وَ جَعَلْنَا ابْنَ مَرْیَمَ وَ أُمَّهُ آیَةً»؛ (ما فرزند مریم و مادرش را نشانه اى از عظمت و قدرت خود قرار دادیم).
تعبیر به «ابن مریم» بجاى «عیسى» براى توجه دادن به این حقیقت است که او تنها از مادر و بدون دخالت پدرى به فرمان پروردگار متولد شد.
و این تولد خود از آیات بزرگ قدرت پروردگار بود و از آنجا که این تولد استثنایى رابطه اى با عیسى و رابطه اى با مادرش مریم دارد هر دو را به عنوان یک آیه و نشانه مى شمرد.
چرا که این دو (تولد فرزندى بدون دخالت پدر و همچنین باردار شدن مادرى بدون تماس با مرد) در واقع یک حقیقت بودند با دو نسبت متفاوت.(4)
دلیل بر ابطال پسر خدا بودن حضرت عیسی (علیه السلام)
1. عیسى(علیه السلام) فقط فرزند مریم(علیها السلام) بود. «إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ». این تعبیر (ذکر نام مادر عیسى در کنار نام او) که در شانزده مورد از قرآن مجید آمده است.
خاطرنشان می سازد که مسیح(علیه السلام) هم چون سایر افراد انسان در رحم مادر قرار داشت و دوران جنینى را گذراند و همانند سایر افراد بشر متولد شد، شیر خورد و در آغوش مادر پرورش یافت، یعنى تمام صفات بشرى در او بود.
چگونه ممکن است چنین کسى که مشمول و محکوم قوانین طبیعت و تغییرات جهان ماده است خداوندى ازلى و ابدى باشد؟!
مخصوصا کلمه «انما» که در آیه مورد بحث آمده است به این توهم نیز پاسخ مى گوید که اگر عیسى(علیه السلام) پدر نداشت مفهومش این نیست که فرزند خدا بود بلکه فقط فرزند مریم بود!
2. عیسى(علیه السلام) فرستاده خدا بود: «رَسُولُ اللَّهِ»، و این موقعیت نیز تناسبى با الوهیت او ندارد.
3. عیسى(علیه السلام) «کلمه» خدا بود که به مریم القا شد: «وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْیَمَ». در چند آیه قرآن از عیسى(علیه السلام) تعبیر به «کلمه» شده است .
و این تعبیر به خاطر آن است که اشاره به مخلوق بودن مسیح(علیه السلام) کند، همان طور که کلمات مخلوق ما است، موجودات عالم آفرینش هم مخلوق خدا هستند،.
و نیز همان طور که کلمات اسرار درون ما را بیان مى کند و نشانه اى از صفات و روحیات ما است، مخلوقات این عالم نیز روشنگر صفات جمال و جلال خدایند، به همین جهت در چند مورد از آیات قرآن به تمام مخلوقات اطلاق «کلمه» شده است.(5)
البته این کلمات با هم تفاوت دارند بعضى بسیار برجسته و بعضى نسبتا ساده و کوچک هستند، و عیسى(علیه السلام) مخصوصاً از نظر آفرینش (علاوه بر مقام رسالت) برجستگى خاصى داشت زیرا بدون پدر آفریده شد.
4. عیسى، روحى است که از طرف خدا آفریده شد: «وَ رُوحٌ مِنْهُ»؛ این تعبیر که در مورد آفرینش آدم و به یک معنى آفرینش تمام بشر نیز در قرآن آمده است، اشاره به عظمت آن روحى است که خدا آفرید و در وجود انسانها عموما و مسیح و پیامبران خصوصا قرار داد.(6)
قرآن در این آیه و آیات متعدد دیگر صریحا عیسى را فرزند مریم معرفى کرده تا پاسخى به مدعیان الوهیت حضرت عیسى(علیه السلام) باشد.
زیرا کسى که از مادر متولد مى شود و مشمول تمام تغییرات دوران جنین و تغییرات و تحولات جهان ماده است چگونه مى تواند خدا باشد؟ خدایى که از تمام تغییرات و دگرگونی ها بر کنار است.(7)
5. با دقت در تاریخ مسیحیت و با اذعان دانشمندان مسیح شناس حقیقت آن است که انجیل اصلی که یکباره بر حضرت مسیح نازل شد .
در همان حمله اول رومی ها و هم با دسیسه یهودیان از بین رفت و اناجیل فراوانی از سوی حواریون و دیگران به رشته تحریر درآمد که بعدها ارباب کلیسا تنها چهار انجیل را پذیرفت و بقیه را ممنوع کرد و این اناجیل اربعه هیچ کدام متن آن انجیل واقعی نیست اگر چه مطالبی را از آن دربردارند.
6- به نظر می رسد که عبارت( پسر خدا)عبارتی بوده است که جهت تعظیم و احترام برای بزرگان بکار می برده اند ولی بعدها بعضی از منحرفین مسیحیت این عنوان تعظیمی را رنگ و بوی اعتقادی بخشیدند.
و حضرت مسیح(ع) را فرزند واقعی(و نه تشریعی) خداوند خواندند و از آن زمان به بعد این معنای غلط و عقیده نادرست در بین مسیحیت رواج یافت.
7- قرآن کریم به شدت این نسبت را تکذیب کرده است در آیات 72 تا 75 سوره مبارکه مائده این قول را کفر می شمارد و اذعان می دارد که مسیح تنها پیامبری بوده است و در آیات 116 تا 118 سورة مائده باز به این مطلب پرداخته و نادرستی آن را از زبان حضرت مسیح (ع) و انکار آن را از زبان آن پیامبر بزرگ نقل می کند.(8)
پسر خدا نبودن حضرت عیسی از منظر انجیل
طبق گفته های انجیل نیز علم و توانایی و ارادۀ حضرت عیسی (ع) دارای نقصان بود درحالیکه خدا که کمال مطلق است از هر نیاز و احتیاجی مبراست. برای نمونه به این چند آیه از انجیل دقت کنید:
الف) سپس (عیسی) قدری پیش رفته بهرویْ بر خاک افتاد و دعا کرد: «ای پدر من، اگر ممکن است این جام از من بگذرد، امّا نه به خواست من، بلکه به ارادۀ تو.»
ب) حضرت عیسی فرمود: «از خود کاری نمیکنم، بلکه فقط آن را می گویم که پدر به من آموخته است.»
ج) حضرت عیسی فرمود: «هیچکس آن روز و ساعت را نمی داند جز پدر؛ حتی فرشتگان آسمان و پسر نیز از آن آگاه نیستند.»
د) حضرت عیسی فرمود: «پدر از من بزرگتر است.»
آیه شماره (الف) ثابت می کند که حضرت عیسی (ع) توانا (قدیر) نیست، زیرا اگر توانا و قدیر بود، از دیگری برای نجات جان خودش خواهش نمی کرد و این چنین با تضرع در برابر دیگری خواهش نمی کرد.
آیه شماره (ب) ثابت می کند که حضرت عیسی(ع) فاقد اراده است، زیرا هیچ کاری را از خودش انجام نمی دهد. حال آنکه خدا هر کاری را از خودش انجام می دهد، نه اینکه تحت تأثیر دیگری کارهایش انجام بدهد.
البته ممکن است در مورد این آیه مناقشه کنند که پدر همان حضرت عیسی است!! البته این ادعا بر اساس اعتقاد تثلیث گرایان باطل است، زیرا تثلیث پدر را غیر از پسر می داند.
ضمن اینکه وقتی حضرت عیسی(ع) با پدر سخن می گوید و از او خواهش و دعا می کند، بدون شک پدر کسی غیر از اوست.
آیه شماره (ج) ثابت می کند حضرت عیسی (ع) علیم (دانا به هر دانستی) نیستند، زیرا طبق فرمایش خودشان، از آن ساعت خبر ندارند و با آوردن عبارت "پسر نیز از آن آگاه نیست" به صورت مؤکّد نقصان دانش خویش را نشان می دهند.
آیه شماره (د) ثابت می کند که موجودی هست که از حضرت عیسی (ع) بزرگتر است، و این با کمال مطلق بودن ناسازگار است. این «بزرگتر بودن» را به هر چه که تفسیر کنیم،
باز هم به وجهی موجودی عالی تر از حضرت عیسی (ع) وجود دارد و نظر به اینکه خدا کمال مطلق است، ممکن نیست که چیزی عالی تر از او وجود داشته باشد، پس بر اساس این سخن، حضرت عیسی (ع) پسرخدا و دارای مقام الوهی نیستند، زیرا موجودی عالی تر از ایشان وجود دارد.
آیه ای که ثابت می کند حضرت عیسی (ع) پسر خدا نیست
فَنادَتْهُ الْمَلائِکَةُ وَ هُوَ قائِمٌ یُصَلِّی فِی الْمِحْرابِ أَنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکَ بِیَحْیی مُصَدِّقاً بِکَلِمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ سَیِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِیًّا مِنَ الصَّالِحینَ(9)
پس درحالى که زکریّا در محراب به نماز ایستاده بود، فرشتگان او را ندا دادند که خداوند تو را به (فرزندى به نام) یحیى بشارت مى دهد که تصدیق کننده ى (حقّانیت) کلمة اللّه (حضرت مسیح) است و سیّد و سرور، و خویشتن دار (از زنان) و پیامبرى از صالحان است.
در تاریخ آورده اند که حضرت یحیى، 6 ماه از حضرت عیسى بزرگ تر بود و چون در میان مردم به زهد و پارسایى معروف بود، ایمان او به پسرخاله ى خود حضرت عیسى، اثر عمیقى در توجّه مردم به مسیح گذاشت. جالب آنکه معناى «عیسى» و «یحیى» یکى و هر دو به معناى «زنده ماندن» است.
گاهى نامگذارى افراد از طرف خداست. «یُبشّرُک بیحیى» و فرزند از نعمت ها و بشارت هاى الهى است. «یبشّرک بیحیى» و انبیا یکدیگر را تصدیق مى کنند. «مصدقا بکلمة من اللّه» و حضرت عیسى نشانه اى از قدرت خداست، نه فرزند خدا.
بعضى «حَصور» را به معناى ترک ازدواج یحیى به خاطر مسافرت هاى زیاد دانسته اند، ولى امام باقر علیه السلام مى فرماید: عفّت یحیى باعث شد تا ازدواج نکند و از زنان کناره بگیرد.[تفسیر مجمع البیان]
نتیجه:
در پاسخ به: چرا حضرت عیسی(ع) پسر خدا نیست؟ می گوییم.
قرآن با ذکر القابی مثل «روح الله»، «کلمة الله» و «قول الحق»، شخصیتی متعالی از حضرت عیسی(ع) ارائه کرده است. از دید قرآن آفرینش او مانند حضرت آدم(ع) بوده و امری عجیب نیست.
قرآن در آیات متعدد مسیح را فرزند حضرت مریم(س) معرفى کرده تا پاسخى به مدعیان الوهیت حضرت عیسى(ع) باشد؛
زیرا کسى که از مادر متولد مى شود چگونه مى تواند خدا باشد؟! در این کتاب الهی، عیسی(ع) هیچ گونه ادعایى جز بندگى خداوند و نبوت نداشت و آنچه از معجزات انجام مى داد همگى به اذن و فرمان خدا بود.
پی نوشت:
(1). شرح دلایل این قسمت را در کتاب «چگونه خدا را بشناسم» مطالعه بفرمایید.
(2). گرد آوری از کتاب: پاسخ به پرسش های مذهبی، آیات عظام مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، مدرسة الإمام علی بن أبی طالب(ع)، چاپ دوم، ص 150.
(3). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1374ش، چاپ سى و دوم، ج2، ص575.
(4). تفسیر نمونه، همان، ج14، ص251.
(5). مانند: سوره کهف، آیه 109 و سوره لقمان، آیه 29.
(6). تفسیر نمونه، همان، ج4 ، ص220.
(7). سوره نساء، آیه 171.
(8). سوره مائده آیه 116 الی
(9).آیه 39 سوره آل عمران
منابع:
https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=44&catid=27350&pageindex=0&mid=406293
https://makarem.ir/main.aspx?typeinfo=25&lid=0&catid=23075&mid=243022
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa1061
https://hawzah.net/fa/Question/View/12115
https://www.hawzahnews.com/news/468068
https://www.pasokhgoo.ir/node/75022
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}